کد مطلب:211344 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:107

استجابت دعا
ابن حجر می نویسد: ابوالقاسم طبری از طریق ابن واهب روایت كرده كه او گفت از لیث بن سعد شنیدم ك گفت در سال 113 به حج رفتم در مكه پس از نماز عصر از كوه ابوقبیس بالا رفتم چون بر بلندی كوه رسیدم دیدم مردی نشسته دعا می خواند آنقدر گفت یا رب یا رب كه نفس او منقطع شد پس از آن گفت یا حی یا حی تا آنكه نفسش قطع شد آنگاه گفت الهی من انگور می خواهم اطعام فرمای مرا به انگور



[ صفحه 160]



و لباسم كهنه شده به یك برد مرا بپوشان.

لیث بن سعد گفت قسم به خدا كه هنوز سخنش تمام نشده بود كه دیدم سله ی و سبدی از انگور نزدش حاضر شد و آن وقت فصل انگور نبود و دو برد پهلوی او موجود شد كه مثل آن در دنیا ندیده بودم چون خواست انگور را میل كند پیش رفتم گفتم شریك می خواهی گفت به چه جهت گفتم به جهت آنكه تو دعا خواندی من آمین گفتم بدین جهت شریكم گفت بیا بخور رفتم نشستم انگور مفصلی خوردم كه هرگز مثل آن نخورده بودم و هیچ از آن كم نشد - سپس به من گفت - از آن انگور ذخیره مكن و از آن چیزی پنهان مساز و از آن دو برد یكی را به من داد گفتم احتیاجی ندارم آن مرد عرب یكی را ردا كرد و یكی را بر دوش كشید دو برد كهنه كه داشت روی دست گرفت از كوه ابوقبیس پائین آمد تا مردی میان صفا و مروه به او رسید گفت ای پسر رسول خدا مرا بپوشان از آن چه خدا تو را پوشانیده آن عرب دو برد كهنه را به او داد از آن سائل پرسیدم این كی بود گفت امام جعفرصادق علیه السلام است و پس از آنكه شناختمش هر چه تفحص كردم او را بیابم از نظرم غائب شد.

ابان بن تغلب می گوید هر وقت به نماز مشغول می شد ذكر بسیار می گفت و یكبار شمردم شصت تسبیح در ركوع گفت و بعضی اوقات آنقدر تسبیح می گفت كه نفسش قطع می شد.

یكبار نماز عصر را با او گذاردیم در ركوع سی و سه بار یا سی و چهار بار سبحان ربی العظیم و بحمده گفت و در سجده نیز مساوی ركوع تسبیح می گفت و بعد دعا می خواند و مردم را هم دعا می كرد.

در توجه و عبادات او می نویسند وقتی در نماز تلاوت قرآن می كرد بر او غش ظاهر و بیهوش شده چون بهبودی یافت و به هوش آمد پرسیدند چه شد چنین حالتی عارض شما شد فرمود آیات را تكرار می كردم تا جائی كه گویا خود آیات را مشافهة می شنیدم یعنی صدای من منعكس به گوش خود من می شد و آن كس كه فرو فرستاده بر من آن آیات را می خواند - من از آن آهنگ آسمانی از خود بی خود شدم.

در مناقب امام صادق علیه السلام می نویسند: او از سادات اهل بیت و عظمای آن خاندان است - عالم به علوم ظاهر و باطن بوده كلیه علمای ملت و مشاهیر دانشمندان از آن حضرت روایت كرده اند.



[ صفحه 161]



بخاری می نویسد: كلمات نفیس جعفر بن محمد در نفس و علم توحید و تحقیق سر حلقه تعلیمات عالیه ای است كه شاگردانی مانند حیان صوفی در آن كتابی تألیف كرده است شامل هزار ورق منطوی بر پانصد رساله است.

در كتاب كشف المحجوب مسطور است كه جعفر بن محمد الصادق عالمی عالیمقدار و بلند مرتبه و نیكو سیرت و صافی سریرت بود اشارات دقیقی در جمیع علوم دارد و مشهور است كه آن حضرت در میان مشایخ به دقت كلام و متانت معنی معروف بود.

امام صادق علیه السلام دارای كتب فراوان است كه برای شاگردان خود املاء می كرد و آنها می نوشتند او كثیر الحدیث - طیب المجالسه - كثیر الفواید بود.

او هر وقت می گفت قال رسول الله (ص) رنگش متغیر می شد گاهی سبز و گاهی زرد به حدی تغییر رنگ می داد كه اگر كسی او را نمی شناخت شك می كرد.

در حال بندگی و عبادت به قدری خضوع و خشیت داشت كه در طواف حج و نماز و تلبیه و ذكر خدا بدنش می لرزید.

مالك بن انس گفت با آن حضرت در حج بودم چون شترش به احرام گاه رسید پیاده شد كه احرام ببندد در حین احرام آن قدر تلبیه می گفت كه صدای او قطع می شد و در حلق او صدا می پیچید و نزدیك بود به زمین افتد - عرض كردم یابن رسول الله تلبیه بگوئید فرمود ای پسر ابی عامر چگونه جرئت كنم بگویم اللهم لبیك اللهم لبیك و حال آنكه می ترسم حق جل و علا بگوید لا لبیك و لا سعدیك.

زید بن علی بن الحسین (ع) به نقل شیخ صدوق در امالی فرموده در هر زمانی یكی از ماها حجت خدا بر خلق بوده اند و اكنون پسر برادرم جعفر بن محمد است كه حجت خدا بر خلق است تا مردم گمراه نشوند - و این روایت نشان می دهد كه عقیده زید چنانچه در كتاب سابق نوشتیم پاك بود و دعوت به خود نمی كرده است.